شیعیان کیستند؟

شیعیان کیستند؟
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شیعیان کیستند؟ و آدرس labbaikyamahdi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





طراح قالب
ثامن تـــم
امکانات وب

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 44
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 51
بازدید کل : 63889
تعداد مطالب : 80
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 2

مناظره :  ایمان ابوطالب (ع)
علوی گفت : اگر سنی ها با حضرت علی (ع) دشمنی نداشتند چرا با کسانیکه حق اورا غصب کردند آنهمه مدیحه سرایی وتعریف وتمجید نمودند و به دور دشمنانش گرد آمدند و فضایل ومناقب اورا انکار نمودند  وکینه وعداوت آنها نسبت به حضرتش به حدی رسید که گفتند : ابوطالب ( پدر حضرت علی (ع)  کافر بود و کافر از دنیا رفت وحال آنکه ابوطالب  مردی بزرگوار مومن ومسلمان بود وهمو بود که اسلام را درسخت ترین شرایط و احوال یاری کرد و از رسول خدا (ص) و رسالتش دفاع واجانبداری نمود.


شاه : ابوطالب مگر مسلمان شده بود ؟


علوی : ابوطالب از آغاز کافر نبود که مسلمان شده باشد او فرد موحد مومنی بود که ایمان خود را پنهان میداشت و زمانی که رسول خدا (ص) به رسالت مبعوث گردید ابوطالب بدست حضرتش اسلام خود را علنی نمود و در واقع او سومین کسی بود که از سابقین در اسلام بشمار میرفت .


نخستین آنان حضرت علی (ع) و دومی خدیجه کبری (س) همسر پیامبر(ص)  وسومی ابوطالب (ع) بود .


شاه خطاب به وزیرش :  این مطالب علوی راجع به ابوطالب صحت دارد ؟


وزیر : آری قربان ! بعضی از تاریخ نویسان آنرا نوشته اند .


شاه گفت : پس چرا در میان اهل سنت مشهور است که ابوطالب کافر از دنیا رفته است ؟


علوی گفت : علت این است که چون ابوطالب پدر حضرت علی (ع) بود بغض وکینه اهل سنت نسبت به حضرت امیر مستلزم این بود که به او تهمت وافترا بزنند و بگویند که پدرش کافر از دنیا رفته است و دو فرزندش امام حسن وامام حسین (ع) دو سرور جوانان اهل بهشت را به شهادت برسانند چنانکه در کربلا که برای کشتن امام حسین (ع) جمع شده بودند آشکارا و با کمال بی شرمی به حضرت گفتند : > ما به جهت آن عداوت وکینه ای که نسبت به پدرت در دل داریم و از آنچه که در جنگهای بد و حنین بر سر بزرگان ما آورده با تو می جنگیم !


شاه  خطاب به وزیر : آیا قاتلین امام حسین (ع) چنین مطالبی را گفته اند ؟


وزیر : بلی قربان ! بعضی از مورخین آنرا نقل کرده اند(1)


شاه رو به عباسی  کرد و گفت : راجه به داستان خالدبن ولید آیا جوابی دارید ؟


عباسی پاسخ داد: ابوبکر مصلحت را در آن دید که چنین عمل کند !


علوی باتعجب گفت : سبحان الله ! عجبا ! این چه مصلحتی بود که اقتضا میکرد خالد افراد مسلمان بی گناه را بکشد و سپس با ناموس آنها زنا کند و به جای آنکه بر او حد خدا جاری شود  و به سزای عمل ننگینش برسد ، به پاس این کردار شرم آورش به فرماندهی سپاه منصوب میگردد و ابوبکر به او لقب شمشیر خدا را میدهد !


شگفتا ! آیا شمشیر خدا کفار را باید بکشد یا مومنین را ؟


آیا شمشیر خدا باید ناموس مسلمانان را از تعرض مصون و محفوظ نگه بدارد یا خود به آنها تجاوز کند و عمل شنیع فحشا را مرتکب گردد ؟!


عباسی : حالا فرض کن - آقای علوی - که ابوبکر اشتباه کرده اما در عوض عمر اشتباه اورا جبران نمود.


علوی : جبران خطای ابوبکر این بود که عمر می بایست ابتدا خالد را به جهت زنا شلاق بزند بعد به خاطر کشتن مردم بی گناه وی را به قتل برساند  وحال آنکه عمر این کار را هم نکرد پس در حقیقت عمر هم در اینجا ستمگر و شریک جرم ابوبکر بود !


آزارها و جسارتها نسبت به مقام شامخ حضرت فاطمه زهرا (س)


شاه  خطاب به علوی :  آقای علوی شما در آغاز سخنان اشاره کردید(( درمناظره برخی تجاوزات ابوبکرآمده است  )) که ابوبکر نسبت به فاطمه زهرا (س)  خصومتها و اذیتهایی داشته بفرمایید آن اذیتها چه بود ؟ علوی : زمانی که ابوبکر با زور و تهدید ونیروی شمشیر از مردم برای خود بیعت گرفت عمر را با تنفیذ و خالدبن الولید و ابو عبیده جراح و عده دیگری از منافقین و اوباش جهت گرفتن بیعت برای خود به سوی خانه علی و فاطمه (ع)  روانه کرد در آنجا عمر مقداری هیزم در برابر خانه فاطمه انباشته نمود و با ارعاب وتهدید در را به آتش کشید و این همان دری است که رسول خدا هروقت می خواست از آن داخل شود می فرمود :


(( السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ))  (1) یعنی >> سلام بر شما باد خاندان نبوت .


و تااذن دخول نمی گرفت وارد خانه ایشان نمی گردید . وقتی حضرت فاطمه (س) پشت در آمد تا از ورود عمر و دارو دسته اش ممانعت کند عمر آنچنان حضرت را بین در و دیوار فشار سختی داد که جنین خود را سقط نمود ومیخ در به سینه اش فرو رفت .


با این جنایت عظما که ناله حضرت بلند شد و فریا بر آورد:


بابا  یا رسول الله بنگر که بعد از تو از دست پسر خطاب (عمر)  وپسر ابی قحافه (ابوبکر ) چه ها بر سر  ما میآید


در این هنگام عمر به دار و دسته اش دستور داد فاطمه (س) را بزنند !  که با فرمان او ناگهان تازیانه ها بر آن  پاره تن رسول خدا از هرسو باریدن گرفت  وآنقدر حبیبه ی خدا را زدند که بدن نازنینش را مجروح وخون آلود ساختند. (2)


فشار در و دیوار آن روز و ضرباتی که بر حضرتش وارد آمد آنچنان شدید و جانگداز بود که اثرات شوم آن در بدنه آن مظلومه عمیقا کار گر افتاد . (3)  و از آن پس حضرت همیشه بیمار و علیل وغمگین بود تا بالاخره پس از روزهایی  چند که از رحلت پدر بزرگوارش میگذشت با همان حال به شهادت رسید و بدین ترتیب فاطمه زهرا(س)  شهید خاندان نبوت شد وعمر خطاب باعث قتل آن حضرت گردید .


شاه به وزیر : آیا این حرفها صحت دارد ؟


وزیر : آری قربان ! در کتابهای تاریخ دیده ام که صحت گفته های علوی را گواهی میدهد(4)


علوی :  وبدین علت است که شیعه ابوبکر و عمر را هرگز قبول نداشته واز آنها تبری وبیزاری می جویند.


علوی آنگاه به دنبال سخنان خود اظهار داشت : تاریخ نویسان آورده اند که حضرت فاطمه (س) درحالی که بر آن دو غضبناک  و از آنها ناراضی بود از دنیا رحلت فرمود و این خود دلیل آشکاری بر جنایت ابوبکر وعمر بشمار می آید و پیامبر(ص) در چندین حدیث فرموده است : خدا با رضای فاطمه راضی است وبا غضب او غضبناک می باشد(5)  والبته اعلی حضرت ، مستحضر هستند کسی که مغضوب خدا باشد چه خواهد بود ؟


شاه خطاب به وزیر : آیا این حدیث صحیح است و فاطمه زهرا هنگامی که از دنیا رفت بر ابوبکر وعمر غضبناک و از آنها ناراضی بود ؟


وزیر : بلی قربان !  راویان حدیث و تاریخ این مطلب را درکتابهای خود یاد آور شده اند. (6)


علوی گفت : دلیل بر صحت گفتارم - اعلی حضرت - این است که حضرت فاطمه به علی (ع) وصیت کرد که ابوبکر وعمر و تمام کسانیکه نسبت به او ظلم وستم روا داشته اند در تشییع جنازه اش شرکت ننمایند و بر او نماز نخوانند و شبانه اورا دفن نماید (7)  وقبر او را علی (ع) چنان مخفی نگه بدارد تا بر سرتربتش حاضر نگردند و حضرت امیر نیز وصیت ایشان را عملی فرمود.


شاه : واقعا چیز غریبی است  آیا این معنا از فاطمه وعلی بیان شده است ؟


وزیر : بلی قربان ! این را مورخین نوشته اند (8)


علوی گفت : >> ابوبکر وعمر اذیت دیگری نیز به حضرت فاطمه (س) رسانیده اند .

عباسی : دیگر چه اذیتی ؟؟ 
علوی : ملک  فدک  او را غصب و تصاحب عداونی نمودند.
عباسی دلیل شما برغصب فدک چیست ؟
علوی : در کتابهای تاریخ آمده است که حضرت محمد (ص) فذک را به فاطمه بخشیده اند (9)  وتازمانی که آن حضرت زنده بود در تصرف آن بانو بود.
هنگامی که پیامبر رحلت فرمود ابوبکر وعمر عده ای را به آنجا فرستادند وکسانی که درآنجا از طرف حضرت فاطمه (س) کار میکردند به زور شمشیر بیرو راندند وحضرت پس از آن با ابوبکر وعمر احتجاج نمود وحق خود را مطالبه نمود اما آنها نه فقط به داد خواست او اعتنا نکردند بلکه حضرتش را با جسارت واسائه ادب از خود دور نمودند و از باز پس گرفتن حقش ممانعت کردند(10)  وبه این جهت بود که حضرت از آن به بعد دیگر با آنها سخن نگفت  وزمانی که از دنیا رحلت فرمود بر آن دونفر غضبناک و از آنها ناراضی بود .
عباسی : ولی عمر بن عبدالعزیز ، فدک را در زمان خلافتش به اولاد فاطمه برگردانید.
علوی :  اما چه سود ؟ شما اگر کسی بیاید و خانه و زندگیت را از شما بگیرد و شما را آواره نماید آنگاه پس از آنکه مردید شخص دیگری بیاید و خانه و کاشانه شما را به فرزندنت برگرداند آیا این عمل دومی گناه اولی را می شوید و او را از تصرف عدوانیش پاک می نماید؟
شاه : از گفته های شما آقای عباسی و آقای علوی چنین بر می آید که همگی بر این معنا اتفاق دارند که ابوبکر و عمر فدک را غصب کرده اند؟
عباسی گفت : آری تاریخ اینطور به ما میگوید (11)
شاه پرسید:  اینها چرا این کار کردند؟
علوی پاسخ داد: آنها چون می خواستند که خلافت را به ناحق تصرف کنند و فهمیدند که چنانچه فدک بدست فاطمه (س) باقی بماند حضرت درآمد بزرگ آنرا که به قول بعضی تاریخ نویسان در حدود یکصد و بیست هزار دینار طلا برآورد میشود میان مردم توزیع میکرد و با اینکار مردم گرد علی (ع)  جمع میشدند  واین همان چیزی است که ابوبکر وعمر از آن هراس داشتند وهرگز نمی خواستند که واقع شود .
شاه :  اگر این حرفها درست باشد کار این افراد عجیب است وخلافت این سه نفر چنانچه به ناحق باشد دراینصورت چه کسی باید خلیفه رسول اکرم (ص) باشد ؟
خلفای پیامبر (ص) به تعداد 12 نفر نقبای بنی اسرائیل
علوی : حضرت رسول (ص) برطبق روایتی که درکتابهای حدیث آمده بدستور خداوند شخصا خلفای بعد از خود را معین فرمودند چنانکه می فرماید : >> خلفا وجانشینان من به تعداد نقبای بنی اسرائیل 12 نفرند و تماما از قریش می باشند.
شاه خطاب به وزیر : آیا پیامبر چنین مطلبی را گفته اند ؟  وزیر بلی قربان (12)
شاه : آن 12 نفر کدامند ؟
عباسی : 4 نفر از آنها مشخص هستند و عبارتند از ابوبکر وعمر وعثمان وعلی
شاه پرسید : بقیه کیانند؟
عباسی :  دربقیه میان علما اختلاف نظر وجود دارد .
شاه : آنها را نام ببرید.
عباسی : خاموش  ماند ونتوانست پاسخی بگوید .
علوی اظهار داشت : اعلی حضرتا !  بر طبق نوشته اهل سنت پیامبر(ص) ایشان را معرفی فرموده ومن یک یک آنها را برای شما نام می برم .
ایشان عبارتند از :
علی - حسن - حسین - علی - محمد - جعفر- موسی - علی - محمد - علی - حسن و مهدی (عج) 13



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:
پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:اثبات تشیع, .::. 2:36 .::. منتظر ظهور .::.
درباره ما

به وبلاگ خودتون خوش آمدید. هدف بنده از ایجاد این وبلاگ تهمت های ناروایی است که به شیعیان امیر المومنین (ع) زده می شود. همچنین یکی دیگر از اهداف ایجاد وحدت بین اهل سنت و تشیع است و هیچ قصد توهینی به برادران اهل سنت ما وجود ندارد بلکه هدف اثبات مذهب تشیع در فضای حسن تفاهم است.
طراح قالب
ثامن تـــم